«هر بستگي و خويشاوندي در روز رستاخيز بريده ميشود، جز بستگي و خويشي و دامادي من»؛ پس خواستم كه مرابستگي و دامادي با پيامبر خدا باشد؛ پس او را به زني گرفت و ده هزار دينار بدو مهريه داد» (يعقوبي، احمد بن ابي يعقوب، تاريخ يعقوبي، ترجمه محمد ابراهيم آيتي ج ?، ص ?? شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، ???? هـ ش)
ابن ابي الحديد (عبد الحميد بن هبة الله بن محمد المدائني، معروف به ابن ابي الحديد. ???هـ ???هـ // ابن کثير وي را شيعه غالي مي داند، البداية و النهاية ??/??? // و در دائرة المعارف بزرگ اسلامي چنين آمده: «وي در اصول معتزلي و در فروع شافعي بود و گفته شده است که مشربي ميان تسنن و تشيع برگزيده بود» دائرة المعارف بزرگ اسلام ?/???) در «شرح نهج البلاغه» ميفرمايد:
«وجّه عمر الي ملك الروم بريداً، فاشترت امكلثوم امرأة عمر طيباً بدنانير و جعلته في قارورتين و أهدتهما الي امراة ملك الروم،فرجع البريد اليها و معه مل القارورتين جواهر، فدخل عليها عمر، و قد صبّت الجواهر في حجرها، فقال: من أين لك هذا؟ فاخبرته،فقبض عليه، و قال: هذا للمسلمين؛ قالت كيف و هو عوض هدّيتي ! قال: بيني و بينك ابوك، فقال عليٌ(عليهالسلام) : لك منه بقيمة دينارك، و الباقي للمسلمين جملةً، لان بريد المسلمين حمله» (ابن ابي الحديد، عبد الحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، ج ?? ص: ??? منشورات مکتبة آية الله العظمي المرشعي النجفي، قم ???? هـ)
«عمر پيكي را نزد پادشاه روم فرستاد. ام كلثوم همسر عمر، با چند دينار مقداري عطر خريد، و آن را در دو شيشه قرار دادو براي همسر پادشاه روم بصورت هديه فرستاد. پيك نزد (ام كلثوم) آمد ودو شيشه پُر از جواهر به او داد. در اين اثناء عمربه خانه وارد شده در حاليكه (ام كلثوم) جواهرها را در دامن خود ريخته بود. (عمر) پرسيد: اينها را از كجا آوردي؟ (امكلثوم) عمر را با خبر ساخت، عمر بلافاصله جواهرها را از او گرفت و فرمود: اينها از آن مسلمانانند. (امكلثوم) گفت:چگونه، اينها عوض هديه من هستند! (عمر) گفت: ميان من و تو پدرت قضاوت ميكند. علي(عليهالسلام) فرمودند: تو ازجواهرها به ارزش دينارهايت ميتواني برداري و باقيمانده آن از آن مسلمانان است، چه پيك مسلمانان آن را حمل نموده»
علامه محمد بن يعقوب كليني رازي (متوفي: ???هـ.ق) در «صحيح الكافي» ميفرمايد:
«حميد بن زياد، عن ابن سماعة، عن محمد بن زياد، عن عبدالله بن سنان و معاوية بن عمار عن ابي عبدالله(عليهالسلام). قال:سألته عن المرأة المتوفي عنها زوجها، أتعتد في بيتها أو حيث شاءت؟ قال: بل حيث شاءت، ان علياً(عليهالسلام). لما توفي عُمر اتيام كلثوم فانطلق بها الي بيته»
عن سليمان بن خالد قال: سألت أبا عبدالله(عليهالسلام). عن امراة توفي زوجها اين تعتد؟ في بيت زوجها تعتد أو حيث شاءت؟قال: بلي حيث شاءت، ثم قال: ان عليا ً(عليهالسلام)، لما مات عمر أتي ام كلثوم فأخذ بيدها فانطلق بها الي بيته» (کليني، محمد بن يعقوب، صحيح الکافي ج ?، ص: ???-??? شماره حديث: ????-????، الدار الاسلامية ????هـ ????م)
«معاويه بن عمار روايت ميكند كه از ابي عبدالله(عليهالسلام) پرسيدم: زني كه شوهرش وفات ميكند، آيا در خانه خودشعده را به پايان برساند يا هر كجا كه ميخواهد؟ فرمود: هر كجا كه ميخواهد. پس از آنكه عمر وفات نمود، علي(عليهالسلام)نزد امكلثوم آمد و او را به خانه خودش برد.
«سليمان بن خالد روايت ميكند كه از ابن عبدالله(عليهالسلام) پرسيدم: زني كه شوهرش ميميرد در كجا عده را به اتمامبرساند؟ در خانه شوهرش عده را سپري نمايد يا هر كجا كه ميخواهد؟ فرمود: بله هر كجا كه ميخواهد. سپس فرمود:زمانيكه عمر وفات نمود. علي(عليهالسلام) نزد امكلثوم آمد و دستش را گرفت او را به خانه خويش برد.
لازم به يادآوريست كه روايات فوق را شيخ محمد بن الحسن، حرّ عاملي (متوفي ???? هـ) در «وسائل الشيعة اليتحصيل مسائل الشريعة» (حرعاملي، محمد بن حسن، وسائل الشيعة الي تحصيل مسائل الشرعية، ج ??، ص: ???، کتاب الطلاق، باب عدم ثوبت السکني و النفقة، دار احياء التراث العربي، بيروت) و شيخ الطائفه ابو جعفر محمد بن الحسن طوسي. (متوفي: ???هـ). در « الاستبصار» (طوسي، ابوجعفر، محمد بن حسن، الاستبصار فيما اختلف من الاخبار، ج ? ص: ???، شماره حديث ????و ????، دار الکتب الاسلامية تهران، بازار سلطاني ???? هـ.ق) و محمدبن يعقوب كليني متوفي (???هـ) در «الفروع من الكافي» (کليني، محمد بن يعقوب، الفروع من الکافي ج ?، ص ??? کتاب النکاح، باب تزويح ام کلثوم، دار الکتب الاسلامية، ???? هـ ش، تهران) و شيخ محمد حسن نجفي (متوفي: ????هـ) در «جواهرالكلام في شرح شرائع الاسلام» (نجفي، محمد حسن، جواهر الکلام في شرح شرائع اسلام، ج ??، صص ???-???، کتاب الطلاق، الفصل الخامس في عدة الوفاة، دار احياء التراث العربي ???? م) نيز آوردهاند.
علاوه بر اين روايت ديگري را ابوجعفر محمد ابن حسن طوسي (متوفي ???هـ) در تهذيب الاحكام نقل نموده است:
«عن جعفر عن ابيه(عليهالسلام) قال: ماتت امكلثوم بنت علي (عليهالسلام) و ابنها زيد بن عمر بن الخطاب في ساعة واحدة، لايدريايهما هلك قبل، فلم يورث أحدهما عن الا´خر و صُلِّي عليهما جميعاً» (طوسي، ابو جعفر محمد بن حسن، تهذيب الاحکام في شرح المقنعة، ج ?، ص: ???، شماره حديث: ????، دار الکتب السلامية، تهران ???? هـ .ش چاپخانه خورشيد)
«جعفر از پدر بزرگوارش روايت ميكند كه فرمود: امكلثوم دختر علي(عليهالسلام) و فرزندش زيد پسر عمر بن خطاب، هردو در يك وقت درگذشتند، مشخص نشد كداميك از آن دو زودتر وفات نموده است. لذا هيچيك از ديگري ارث نبرد، و برهر دو آنان با هم نماز خوانده شد.»
روايات مذكور گرچه در باب مسائل فقهي بيان شدهاند اما رابطه همسري حضرت عمر(رضيالله عنه) و امكلثوم (رضي الله عنها)بوضوح در آنها مشاهده ميشود.
در «فرهنگنامه كودكان و نوجوانان» كه شوراي كتاب كودك، آن را منتشر كرده چنين آمده:
«ام كلثوم، دومين دختر حضرت علي (ع) و فاطمه زهرا(س) است، نام او را زينب صغري’ نيز نوشتهاند، سال تولد او بهدرستي معلوم نيست، ام كلثوم در سال ??هـ. ق به درخواست عمر بن خطاب از علي (ع) با او ازدواج كرد، پس از كشته شدنعمر، به ازدواج عون، پسر جعفر بن ابي طالب، در آمد و پس از مرگ عون با برادر او محمد ازدواج كرد…»
ام كلثوم از عمر داراي دختري به نام رقيه و پسري به نام زيد بود، نوشتهاند كه او و فرزندش هر دو در يك روزدرگذشتند» (شوراي کتاب، فهنگنامه کودکان و نوجوانان، ج ?، ص: ???، شرکت تهيه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان، تهران ???? هـ .ش)
==================================