واقعه غمبار فدک
فدک طبق نقل مورخین قریهاى آباد و حاصلخیز در سرزمین حجاز و در نزدیکى خیبر بود.(1) هنگامى که رسول خدا صلىاللهعلیهوآله از فتح خیبر باز مىگشت، خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند، افکند و آنان به خاطر ترس از کشته شدن صلح نامهاى را با پیامبر صلىاللهعلیهوآله امضاء نمودند و بر اساس آن نیمى از فدک را به آن حضرت صلىاللهعلیهوآله بخشیدند و چون براى به دست آوردن فدک جنگى انجام نشده و سربازان اسلام هیچ دخالتى در آن نداشتند، مشمول عنوان غنیمت نگشته و «فِىْء» محسوب مىشود که اختیار آن با پیامبر است.(2) به همین دلیل وقتى برخى از سران مسلمین از پیامبر صلىاللهعلیهوآله درخواست کردند که فدک را مانند دیگر غنائم بین آنها تقسیم کند، این آیه نازل شد: «وَ ما أفاءَ اللهُ على رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما اَوْ جَفْتُمْ عَلَیْهِ من خَیْلٍ وَلا رِکابٍ ولکنَّ اللهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یَشاءُ وَاللهُ عَلى کُلِّ شىءٍ قَدیرٌ»(3)؛ «آنچه را خدا به رسولش از آنها (یهود) باز گرداند، چیزى است که شما براى به دست آوردن آن نه اسبى تاختید و نه شترى، ولى خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط مىسازد و خدا بر هر چیز قادر است.»
از اینرو پس از این که آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»(4)؛ «حق خویشاوندان نزدیک خود را بده.» نازل شد، پیامبر صلىاللهعلیهوآله فدک را به حضرت فاطمه علیهاالسلام بخشید. دانشمندان بزرگ اهل سنّت همچون ابى یعلى موصلى(5)، ذهبى(6)، سیوطى(7)، هیثمى(8)، خوارزمى(9) و حاکم حسکانى(10) نقل مىکنند که وقتى آیه فوق نازل شد، «دَعَا النَّبىُّ فاطمةَ و أَعْطاها فَدَکَ؛ پیامبر صلىاللهعلیهوآله فاطمه علیهاالسلام را فرا خواند و فدک را به او اعطا نمود.»
ابن ابى الحدید دانشمند اهل تسنّن مىگوید: از استادم على بن فارقى پرسیدم: آیا فاطمه راستگو و صادق بود؟ پاسخ داد: آرى. گفتم: پس چرا خلیفه اول «فدک» را به ایشان برنگرداند؟ استادم لبخندى زد و گفت: اگر در آن روز فدک را به فاطمه علیهاالسلام داده بود، در روز بعد فاطمه خلافت شوهرش را ادّعا مىکرد و او نمىتوانست هیچ عذرى بیاورد؛ چرا که یقین داشت فاطمه در مورد خلافت شوهرش راست مىگوید.
از مطالب بیان شده روشن مىشود که «فدک» ملک شخصى حضرت فاطمه علیهاالسلام بوده و خلیفه اول به زور و بدون هیچ مدرک معتبرى و به صرف یک حدیث جعلى دالّ بر این که پیامبران از خود ارثى به جاى نمىگذارند،(11) آن را غصب کرد. نقل شده که بعد از وفات رسول خدا صلىاللهعلیهوآله حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد ابوبکر رفت و فرمود: «یا اَبابَکْرٍ مَنْ یَرِثُکَ إذا مُتَّ؛ اى ابابکر! هنگامى که بمیرى چه کسى از تو ارث مىبرد؟» ابوبکر گفت: اهل و فرزندانم. ایشان فرمودند: «فمالی لا أرثُ رسولَ اللهِ؛ پس چگونه است که من از رسول خدا ارث نمىبرم؟» و سپس فرمودند: «واللهِ لا أُکَلِّمُکَ بِکَلِمَةٍ ما حَیَیْتُ؛ به خدا قسم تا وقتى که زندهام کلامى با تو سخن نخواهم گفت.» و لذا تا وقتى که ایشان زنده بود، با او سخن نگفت.(12)
البته «فدک» اگر چه از نظر اقتصادى براى اهلبیت علیهمالسلام مهم بود ولى از آنجا که سند مشروعیت و حقانیت و قرب معنوى آنان به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله محسوب مىشد، دشمنان اسلام سعى داشتند به هر نحوى که شده آن را در اختیار گیرند و به کار خود (غصب) مشروعیت بخشند. شاهد گویا بر این مطلب این است که ابن ابى الحدید دانشمند اهل تسنّن مىگوید: از استادم على بن فارقى پرسیدم: آیا فاطمه راستگو و صادق بود؟ پاسخ داد: آرى. گفتم: پس چرا خلیفه اول «فدک» را به ایشان برنگرداند؟ استادم لبخندى زد و گفت: اگر در آن روز فدک را به فاطمه علیهاالسلام داده بود، در روز بعد فاطمه خلافت شوهرش را ادّعا مىکرد و او نمىتوانست هیچ عذرى بیاورد؛ چرا که یقین داشت فاطمه در مورد خلافت شوهرش راست مىگوید.(13)
آرى این هم ظلم و مصیبتى دیگر، اما فاطمه که در کوران حوادث تلخ روزگار همچون کوهى پرصلابت و استوار ایستادگى نموده بود، از حقّ مسلم خود گذشت و همچون دیگر موارد صبر و پایدارى نمود و دردهاى خود را با خالق خویش در میان گذاشت و این سخن پیامبر صلىاللهعلیهوآله در ذهن او تداعى مىکرد که: «اِلَى اللهِ أَشکُو ظالِمیکِ مِنْ أُمَّتی؛ نزد خداوند از ستمکاران امتم که در حق تو ظلم مىکنند شکایت مىکنم.»(14)
پینوشتها:
1. معجم البلدان، مادّه «فدک.»
2. ر.ک: سیرة النبویة، ابن هشام، دارالمعرفة، ج3، ص353.
3. حشر/6.
4. اسراء/ 26.
5. مسند ابى یعلى موصلى، دارالمأمون، ج2، ص334.
6. میزان الأعتدال، ذهبى، ج2، ص228.
7. الدر المنثور، سیوطى، ذیل آیه فوق.
8. مجمع الزوائد، هیثمى، دارالکتاب العربى، ج7، ص49.
9. مقتل الحسین، خوارزمى، مکتبة المفید، ج1، ص71.
10. شواهد التنزیل، حاکم حسکانى، مجمع احیاء الثقافة الاسلامیّة، ج1، ص438.
11. تاریخ المدینة، ابن شَبّه، دارالفکر، ج1، ص197 ـ 198.
12. کشف الغمّة، همان، ج1، ص103؛ تاریخ المدینة، همان.
13. شرح نهجالبلاغة، همان، ج16، ص284.
14. کشف الغمّة، همان، ج1، ص123؛ بحارالأنوار، همان، ج28، ص27.
منبع:
مجله مبلغان، شماره 56، علی تقوی .
*********************************************************************************************
مداحی سبک سنگین از
حاج مهدی اکبری
آخر از عشق علی آتش گرفتم سوختم
سوختن را من به عشق مرتضی آموختم
دانلود