قسمت هفتم
محور نهم : بررسی روایات اهل تسنن :
روایات زیادی از طریق اهل سنت در باره این ازدواج وارد شده است که تمامی این روایات از نظر سندی مشکل دارند و نیز آن قدر با هم تعارض دارند که هرگز قابل جمع نیستند . حضرت آیت الله میلانی در کتاب « تزویج ام کلثوم من عمر » تمامی این روایات را بررسی و رد کرده است . از آنجایی که هدف ما بر خلاصه نویسی است ، از بررسی باقی روایات خودادری میکنیم و فقط یک روایت را که بخاری در صحیحش نقل کرده ، بررسی خواهیم کرد که اتفاقا تنها روایتی که اهل سنت میتوانند ادعا کنند که از نظر سندی مشکلی ندارد ، همین روایت است ؛ اما ما ثابت خواهیم کرد که حتی همین روایت نیز نمیتواند اهل سنت را به مقصودشان برساند . بخاری مینویسد :
حَدَّثَنَا عَبْدَانُ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ، أَخْبَرَنَا یُونُسُ، عَنِ ابْنِ شِهَاب [ زهری ]، قَالَ ثَعْلَبَةُ بْنُ أَبِی مَالِک إِنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رضى الله عنه قَسَمَ مُرُوطًا بَیْنَ نِسَاء مِنْ نِسَاءِ الْمَدِینَةِ، فَبَقِیَ مِرْطٌ جَیِّدٌ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ مَنْ عِنْدَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَعْطِ هَذَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم الَّتِی عِنْدَکَ .
یُرِیدُونَ أُمَّ کُلْثُوم بِنْتَ عَلِیّ. فَقَالَ عُمَرُ أُمُّ سَلِیط أَحَقُّ. وَأُمُّ سَلِیط مِنْ نِسَاءِ الأَنْصَارِ، مِمَّنْ بَایَعَ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم. قَالَ عُمَرُ فَإِنَّهَا کَانَتْ تَزْفِرُ لَنَا الْقِرَبَ یَوْمَ أُحُد. قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ تَزْفِرُ تَخِیطُ.
ثعلبة بن مالک میگوید : عمر ، لباس یا روسریهایی را بین زنان مدینه تقسیم میکرد ، یکی از لباسهای ارزشمند باقی مانده بود ، گفتند این سهم دختر پیامبر است که نزد تو است . مقصود دختر علی (علیه السلام) بود . عمر گفت : ام سلیط که از زنان مدینه بود سزاوارتر است ؛ زیرا او در روز احد مشکهای پاره را وسله میزد و میدوخت .
در سند این روایت شهاب الدین زهری وجود دارد که :
حتما به ادامه مطلب بروید
زهری ، در خدمت گروه جعل حدیث بنی امیه :
اولاً : زهری از کسانی است که در دربار بنی امیه ، عضو گروه جعل حدیث بوده است ؛ چنانچه ابن عساکر ، از علمای بزرگ اهل سنت در کتاب تاریخ مدینه دمشق مینویسد :
نا جعفر بن إبراهیم الجعفری قال کنت عند الزهری أسمع منه فإذا عجوز قد وقفت علیه فقالت یا جعفری لا تکتب عنه فإنه مال إلى بنی أمیة وأخذ جوائزهم فقلت من هذه قال أختی رقیة خرفت قالت خرفت أنت کتمت فضائل آل محمد .
جعفر بن ابراهیم جعفرى مى گوید : در حال شنیدن حدیث از زهری بودم ، ناگهان زن کهن سالى آمده و گفت : اى جعفرى از زهرى حدیث نقل نکن . چون به بنى امیّه تمایل یافته و جوائزشان را دریافت کرده است ! گفتم : این زن کیست ؟ زهرى گفت : خواهر من است و خرفت ـ دیوانه ـ شده است .
آن زن در پاسخ گفت: تو خرفت ـ دیوانه ـ شده اى ؛ زیرا که فضائل آل محمد را کتمان و پنهان مى کنى!
ابن حجر در ترجمه اعمش میگوید :
وحکى الحاکم عن ابن معین أنه قال أجود الأسانید الأعمش عن إبراهیم عن علقمة عن عبد الله فقال له انسان الأعمش مثل الزهری فقال برئت من الأعمش أن یکون مثل الزهری الزهری یرى العرض والإجازة ویعمل لبنی أمیة والأعمش فقیر صبور مجانب للسلطان ورع عالم بالقرآن .
حاکم ( نیشابوری) از ابن معین نقل کرده است که : بهترین سند این است که اعمش از ابراهیم ، از علقمه و او از عبد الله نقل کند . شخصی از او سؤال کرد : اعمش مثل زهری است ؟ ابن معین گفت : بیزازم از این که اعمش مثل زهری باشد ؛ چرا که زهری دنبال مال دنیا و گرفتن جایزه بود و برای بنی امیه کار میکرد ؛ اما اعمش فقیر و صبور بود و از فرمانروایان دوری میکرد ، اهل ورع و عالم به قرآن بود .
و همچنین ذهبی در سیر اعلام النبلاء مینویسد :
کان رحمه الله محتشما جلیلا بزی الأجناد له صورة کبیرة فی دولة بنی أمیة .
زهری ، دارای مال و ثروت زیادی بود و در حکومت بنی امیه اسم و رسمی داشت .
وتوفی عبد الملک ، فلزمت ابنه الولید ، ثم سلیمان ، ثم عمر بن عبد العزیز ، ثم یزید ، فاستقضى یزید بن عبد الملک على قضائه الزهری و...
وقتی عبد الملک از دنیا رفت ، زهری ملازم و همراه پسرش ولید شد ، بعد از او با سلیمان ، پس او با عمر بن عبد العزیز و بعد با یزید بود . و در دوران یزید بن عبد الملک منصب قضاوت را پذیرفت .
از طرفی علمای اهل سنت ؛ از جمله مزی و ذهبی از امام صادق علیه السلام نقل کردهاند که آن حضرت فرمود :
هشام بن عباد ، قال : سمعت جعفر بن محمد ، یقول : الفقهاء أمناء الرسل ، فإذا رأیتم الفقهاء قد رکنوا إلى السلاطین فاتهموهم .
هشام بن عباد میگوید : از جعفر بن محمد (علیه السلام) شنیدم که میفرمود : فقهاء امانتداران پیامبرانند ؛ پس هر گاه آنان را دیدید که به سلاطین تکیه کردند ( با آنها ملازم شدند ) به آن ها بدبین شوید .
با اینحال ، چگونه میشود به چنین شخصی که در دربار دشمنان امیر المؤمنین کارش جعل حدیث بر ضد امیر المؤمنین بوده است ، اعتماد کرد ؟
زهری ، کثیر الإدراج است :
ثالثاً : از آنجایی که زهری کثیر الأندارج بوده ، مدرجات و اضافات او حتی از دیدگاه بزرگان اهل سنت نیز هیچ اعتباری ندارد ؛ یعنی زهری از کسانی است که الفاظی را از پیش خود در احادیث پیامبر اضافه میکرده است و کلام خود را با کلام پیامبر خلط میکرده است وبا توجه به متن روایت ، ظاهرا جمله « یُرِیدُونَ أُمَّ کُلْثُوم بِنْتَ عَلِیّ » از اضافات زهری است و در اصل روایت نبوده است.
حسن بن سقاف از علمای اهل سنت در کتاب تناقضات البانی مینویسد :
ثم إن الزهری کان یدرج ألفاظا فی الأحادیث النبویة هی من فهمه أو تفسیره نبه على ذلک بعض الأئمة کالبخاری وربیعة شیخ الامام مالک ... وکم فی الفتح وغیره من جمل وکلمات وعبارات نبه علیها الحفاظ أنها من مدرجات وزیادات الزهری والله الهادی .
زهری ، الفاظی را در احادیث نبوی زیاد میکرد که آن الفاظ فهم و یا تفسیر خودش بوده است ؛ چنانچه بعضی از ائمه ؛ همانند بخاری ، ربیعة شیخ و امام مالک به آن اشاره کردهاند .
چه بسیار است در فتح الباری و ... جملهها ، کلمات و عباراتی که حافظان حدیث اشاره کردهاند که آنها از زیادات زهری است .
همان طوری که ابن حجر در فتح الباری موارد متعددی در باره مدرجات زهری در کتاب صحیح بخاری آورده که ما به چند مورد اشاره میکنیم :
1. تنبیه ) قوله «وبعض العوالی الخ» مدرج من کلام الزهری فی حدیث أنس بینه عبد الرزاق عن معمر عن الزهری ... فقال هو إما کلام البخاری أو أنس أو الزهری کما هو عادته .
2 . قال الخطابی هذه الزیادة یشبه أن تکون من کلام الزهری وکانت عادته أن یصل بالحدیث من کلامه ما یظهر له من معنى الشرح والبیان .
3 . ( قوله والعقب الخ ) بفتح العین المهملة وکسر القاف قوله وما نعلم أحدا من المهاجرات ارتدت بعد ایمانها هو کلام الزهری .
4 . ( قوله فهما على ذلک إلى الیوم ) هو کلام الزهری أی حین حدث بذلک .
5 . ( قوله وهی العوامر ) هو کلام الزهری أدرج فی الخبر وقد بینه معمر فی روایته عن الزهری فساق الحدیث .
و نیز موارد بسیاری ؛ از جمله : ج 6 ، ص 174 و ج 6 ، ص 249 و ج 7 ، ص 186 و ج 8 ، ص 87 و ج 9 ، ص 404 و ج 10 ، ص 78 و ج 10 ، ص 141 و ج 11 ، ص 507 و ج 12 ، ص 362 و ...
و همچنین نووی ، یکی دیگر از بزرگان اهل سنت در باره دو روایتی که از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم در باره جهر و یا اخفات قرائت نماز پشت سر امام جماعت وارده شده ، مینویسد :
( الشرح ) * هذان الحدیثان رواهما أبو داود والترمذی وغیرهما وقال الترمذی هما حدیثان حسنان وصحح البیهقی الحدیث الأول وضعف الثانی حدیث أبی هریرة وقال تفرد به عن أبی هریرة ابن أکیمة ، بضم الهمزة وفتح الکاف ، وهو مجهول قال وقوله فانتهى الناس عن القراءة مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فیما جهر فیه هو من کلام الزهری وهو الراوی عن ابن أکیمة قاله محمد بن یحیى الذهلی والبخاری وأبو داود واستدلوا بروایة الأوزاعی حین میزه من الحدیث وجعله من قول الزهری .
این دو حدیث را ابوداود ، ترمذی و دیگران نقل کردهاند . ترمذی گفته است که این دو حدیث حسن هستند . بیهقی ، حدیث اول را تصحیح و حدیث دوم را که حدیث ابو هریره از أبی اکیمه است تضعیف کرده است ؛ چرا که أبی اکیمة مجهول است . و نیز بیهقی گفته است که « فانتهى الناس عن القراءة مع رسول الله صلى الله علیه وسلم فیما جهر فیه » از کلام زهری است که زهری روایت را از أبی اکیمه نقل کرده است . این سخن را محمد بن یحیی الذهلی ، بخاری ، أبو داود گفتهاند . و به روایت اوزاعی استدلال کردهاند ، هنگامی سخن زهری را از حدیث جدا کردهاند و آن را کلام زهری قرار دادهاند .
این نشان میدهد که « مندرجات » زهری از دیدگاه اهل سنت ارزشی ندارد و الا بیهقی یکی از دلایل ضعف حدیث أبی هریره را اندارج زهری نمیدانست .
...