قسمت هشتم
زهری از مدلسین بوده است :
رابعاً : زهری از مدلسین بوده است ؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در کتاب « تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس » ، ص109 ، شماره 102/36 ، زهری را در مرتبه سوم از مدلسین قرار داده و در تعریف این مرتبه از مدلسین گفته است :
الثالثة : من أکثر من التدلیس فلم یحتج الأئمة من أحادیثهم إلا بما صرحوا فیه بالسماع ، ومنهم من رد حدیثهم مطلقا .
از طرف دیگر علمای اهل سنت تدلیس و مدلسین تقبیح کرده و تدلیس را برادر کذب دانستهاند ؛ چنانچه خطیب بغدادی در الکفایة فی علم الروایة از قول شعبة بن حجاج مینویسد :
عن الشافعی ، قال: «قال شعبة بن الحجاج: التدلیس أخو الکذب... وقال غندر: سمعت شعبة یقول : التدلیس فی الحدیث أشد من الزنا ، ولأن أسقط من السماء أحب إلی من أن أدلس... المعافى یقول: سمعت شعبة یقول : لأن أزنی أحب إلی من أن أدلس .
تدلیس ، برادر دروغ است . غنذر میگوید : از شعبه شنیدم که می گفت : تدلیس در حدیث از زنا بدتر است ، من از آسمان سقوط کنم برایم بهتر از این است که تدلیس کنم . معافی میگوید : از شعبه شنیدم که میگفت : من زنا کنم ، بهتر از این است که تدلیس کنم .
و در ادامه مینویسد :
«خرّب الله بیوت المدلّسین، ما هم عندی إلا کذابون» و«التدلیس کذب»
خداوند ، خراب کند خانه تدلیس کنندگان را ، آنها در نزد من جز دروغ نیستند . تدلیس همان دروغ است .
آیا بازهم میتوان به روایت زهری اعتماد کرد ؟
حتما ما بقی را بخوانید و به ادامه مطلب بروید...
زهری ، دشمن امام علی علیه السلام است :
ثانیاً : زهری نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام بد گویی میکرده است . ابن أبی الحدید معتزلی شافعی در شرح نهج البلاغه مینویسد :
وَ کَانَ الزهْرِیُّ مِنَ الْمُنْحَرِفِینَ عَنْهُ علیه السلام
وَ رَوَى جَرِیرُ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شَیْبَةَ قَالَ شَهِدْتُ مَسْجِدَ الْمَدِینَةِ فَإِذَا الزُّهْرِیُّ وَ عُرْوَةُ بْنُ الزُّبَیْرِ جَالِسَانِ یَذْکُرَانِ عَلِیّاً فَنَالا مِنْهُ فَبَلَغَ ذَلِکَ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) فَجَاءَ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِمَا فَقَالَ أَمَّا أَنْتَ یَا عُرْوَةُ فَإِنَّ أَبِی حَاکَمَ أَبَاکَ إِلَى اللَّهِ فَحَکَمَ لِأَبِی عَلَى أَبِیکَ وَ أَمَّا أَنْتَ یَا زُهْرِیُّ فَلَوْ کُنْتُ بِمَکَّةَ لَأَرَیْتُکَ کَرَامَتَکَ .
زهرى نیز از منحرفان نسبت به على علیه السلام بود . از محمد بن شیبه روایت شده است که روزى در مسجد مدینه زهرى و عروة بن زبیر نشسته بودند و از على بدگوئی ها میکردند . این خبر بعلى بن الحسین علیه السلام رسید پیش آنها آمده و فرمود : اما تو عروه پدرم با پدرت پیش خدا حکومت بردند خدا به نفع پدرم حکومت کرد . و تو ای زهرى ! اگر در مکه بودى نشان می دادم که چه شخصیتى دارى .
آیا ادعای کسی را که از نواصب به شمار میرفته است و به همراه سرسختترین دشمنان آن حضرت همواره امیر المؤمنین علیه السلام را سبّ میکرده است میتوان در باره اهل بیت علیهم السلام شنید و قبول کرد ؟
و امام علی بن الحسین علیه السلام در نامه به زهری مینویسد :
... وَ اعْلَمْ أَنَّ أَدْنَى مَا کَتَمْتَ وَ أَخَفَّ مَا احْتَمَلْتَ أَنْ آنَسْتَ وَحْشَةَ الظَّالِمِ وَ سَهَّلْتَ لَهُ طَرِیقَ الْغَیِّ بِدُنُوِّکَ مِنْهُ حِینَ دَنَوْتَ وَ إِجَابَتِکَ لَهُ حِینَ دُعِیتَ فَمَا أَخْوَفَنِی أَنْ تَکُونَ تَبُوءُ بِإِثْمِکَ غَداً مَعَ الْخَوَنَةِ وَ أَنْ تُسْأَلَ عَمَّا أَخَذْتَ بِإِعَانَتِکَ عَلَى ظُلْمِ الظَّلَمَةِ إِنَّکَ أَخَذْتَ مَا لَیْسَ لَکَ مِمَّنْ أَعْطَاکَ وَ دَنَوْتَ مِمَّنْ لَمْ یَرُدَّ عَلَى أَحَدٍ حَقّاً وَ لَمْ تَرُدَّ بَاطِلًا حِینَ أَدْنَاکَ وَ أَحْبَبْتَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ أَ وَ لَیْسَ بِدُعَائِهِ إِیَّاکَ حِینَ دَعَاکَ جَعَلُوکَ قُطْباً أَدَارُوا بِکَ رَحَى مَظَالِمِهِمْ وَ جِسْراً یَعْبُرُونَ عَلَیْکَ إِلَى بَلَایَاهُمْ وَ سُلَّماً إِلَى ضَلَالَتِهِمْ دَاعِیاً إِلَى غَیِّهِمْ سَالِکاً سَبِیلَهُمْ یُدْخِلُونَ بِکَ الشَّکَّ عَلَى الْعُلَمَاءِ وَ یَقْتَادُونَ بِکَ قُلُوبَ الْجُهَّالِ إِلَیْهِمْ فَلَمْ یَبْلُغْ أَخَصُّ وُزَرَائِهِمْ وَ لَا أَقْوَى أَعْوَانِهِمْ إِلَّا دُونَ مَا بَلَغْتَ مِنْ إِصْلَاحِ فَسَادِهِمْ وَ اخْتِلَافِ الْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ إِلَیْهِمْ .
بدان که سادهترین نمونه کتمان و سبک ترین بارى که (در این راه) به دوش مىکشى ، این است که ترس و وحشتى را که ظالم ( از عواقب بیدادگرى و مردم آزارى در دل ) دارد تو با نزدیک شدن به او ( به عنوان یک مقام دینى ) و پذیرفتن دعوت گاه و بیگاهش تسکین مىدهى ، و راه ضلالت را برایش هموار مىکنى . من چه بیمناکم که تو فردا با گناه خود همراه ستمگران وارد شوى ، و از آن دست مزدها که براى همکارى با ظالمان دریافت کردهاى بازخواست شوى ، تو اموالى را به ناحق گرفتهاى ، به کسى نزدیک شدهاى که حق هیچ کس را رد نمىکند ، و تو نیز با نزدیکى به او باطلى را بر نمىگردانى ، با آن که به دشمنى خدا برخاسته طرح دوستى ریختهاى ، مگر نه این است که با این دعوت ها مىخواهند تو را چون قطب آسیا محور بیدادگری ها قرار دهند ، و ستمکارىها را گرد وجود تو بچرخانند ؟ ترا پلى براى بلاها ( و مقاصد ) شان سازند ، نردبان گمراهی ها و مبلغ کجرویهایشان باشى ، و به همان راهى برندت که خود مىروند؟
مىخواهند با وجود تو علماى راستین را در نظر مردم مشکوک سازند ، و دلهاى عوام را بسوى خود کشند . [ اى عالم دین فروخته ] کارى که به دست تو مىکنند از عهده مخصوصترین وزیران و نیرومندترین همکارانشان بر نمىآید ، تو بر خرابکاریهاى آنان سرپوش مىنهى، پاى خاص و عام را به بارگاهشان مىگشائى...
از این نیز که بگذریم ، زهری از کسانی است که از عمر بن سعد روایت نقل کرده است و با این کار دشمنی خود را با اهل بیت علیهم السلام علنی نموده است . عمر سعدی که جگر گوشه رسول خدا را با آن وضع فجیع به شهادت رساند و نوامیس رسول خدا را به اسارت گرفت . ذهبی مینویسد :
عمر بن سعد بن أبی وقاص ، عن أبیه ، وعنه ابنه إبراهیم ، وقتادة ، والزهری ، ولم یلحقاه .
عمر بن سعد ، از پدرش روایت نقل کرده و از او پسرش ابراهیم ، قتاده و زهری روایت نقل کردهاند .
آیا چنین کسی میتواند مورد اعتماد باشد ؟ آیا روایت چنین کسی میتواند منبع عقائد مسلمانان باشد ؟
نتیجه : ازدواج ام کلثوم با عمر بن الخطاب ، از افسانههایی است که بنی امیه برای بردن ضربه زدن به اهل بیت علیهم السلام و صمیمانه نشان دادن رابطه خلفا با امام علی علیه السلام وضع کردهاند .