بشكست عمر پشت هژبران عجم را برباد فنا داد رگ ريشه جم را
اين عربده بر غصب خلافت زعلي نيست بر آل عمر كينه قديم است عجم را
×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××
اي گرفتار تعصب مانده دائما در بغض و در حب مانده
گر تو لاف از عقل و از لب مي زني پس چرا دم در تعصب مي زني
در خلافت ميل نيست اي بي خبر ميل کي آيد ز بوبکر و عمر
ميل اگر بودي در آن دو مقتدا هر دو کردندي پسر را پيشوا
هر دو گر بودند حق از حق وران منع واجب آمدي بر ديگران
منع را گر ناپديدار آمدند ترک واجب را روادار آمدند
گر نمي آمد کسي در منع يار جمله را تکذيب کن يا اختيار
گر کني تکذيب اصحاب رسول قول پيغامبر نکردستي قبول
گفت هر ياريم نجمي روشن است بهترين قرنها قرن من است
بهترين خلق ياران من اند آفرين با دوست داران من اند
بهترين چون نزد تو باشد بتر کي توان گفتن تو را صاحب نظر
کي روا داري که اصحاب رسول مرد ناحق را کنند از جان قبول
يا نشانندش بجاي مصطفي بر صحابه نيست اين باطل روا
اختيار جمله شان گر نيست راست اختيار جمع قرآن پس خطاست
بل که هرچ اصحاب پيغامبر کنند حق کنند و لايق حق ور کنند
تا کني معزول يک تن را ز کار مي کني تکذيب سي و سه هزار