• وبلاگ : مشهد وبلاگ
  • يادداشت : دري نبوده كه حضرت زهرا(س) بين در و ديوار باشند!!!!
  • نظرات : 3 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مجتبي 
    اصل و نسب عمر
    البته اين کنيز زناکار بوده و در قديم براي اينکه زنان بدکاره را از اينکار منع کنند يک تکه پوست دور شکم و عورت انها مي پيچيدند تا خشک شود و ديگر مجال زنا را نداشته باشند)صهاک شتران عبدالمطلب را به چرا مي برد.روزي شخصي به نام نفيل به صهاک تجاوز مي کند ( او را در يک تشت پر از شير مي نشاند تا پوست پيچيده شده نرم شود و ان را باز کند) و از ان زن پسري به نام خطاب بدنيا مي ايد . سپس بعد ازاينکه خطاب به سن بلوغ رسيد به مادرش صهاک طمع کرد و به او تجاوز مي کند و از ان زن(صهاک) که مادرخطاب بود دختري به دنيا مي ايد. صهاک از ترس اربابش دختر رادر پشم پيچانده و بر سر راه مي گذارد . و هاشم بن مغيره ان دختر را کنار راه مي بيند .پس او را برده و بزرگ ميکند و نام او را خنتمه مي گذارد.وقتي که دختر بزرگ شد خطاب (که در واقع پدر و برادر ان دختر بود ) او را مي بيند و به او ميل مي کند و او را از هاشم بن مغيره خواستگاري ميکند و با حنتمه(که در واقع خواهر دخترش بود)ازدواج مي کند و بعد پسري به نام عمر لعنت الله عليه بدنيا مي اورد.پس نتيجه خطاب پدر بزرگ و پدر و دايي عمرلعنت الله عليه است. و حنتمه مادر و خواهر و عمه عمر لعنت الله عليه مي شود.
    لعنت بر عمر لعنت بر عمر لعنت بر عمر
    لعنت بر اولي و دومي و سومي